روان درمانی (اضطراب, افسردگی و وسواس)
رواندرمانی یا درمان روانشناختی، روشی است که توسط درمانگری آموزش دیده به شکل حرفهای، در رابطه با مشکلات و اختلالات روانی انجام گیرد. رواندرمانی کاربرد آگاهانه و عمدی روشهای بالینی است. هدف آن کمک به افراد است تا رفتارها، شناختها، هیجانها و یا سایر ویژگیهای شخصی خود را در جهت مطلوب تغییر دهند.هم چنین، رواندرمانی را نوعی درمان تعریف میکنند که هدف آن، معالجه مشکلاتی است که ماهیت عاطفی دارند. در این درمان، شخصی تربیت یافته، آگاهانه ارتباطی حرفهای با فرد برقرار میکند. هدف از ایجاد چنین ارتباطی برطرف ساختن، تعدیل کردن، یا کند ساختن نشانهها و الگوهای آشفته رفتار و کمک به رشد و نمو مثبت و تعالی بخشیدن به شخصیت فرد است.
اختلال اضطراب فراگیر چیست؟
مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر، هر روز، دچار نگرانی های مداوم و آشفته ساز می شوند. آنان علایم بدنی مانند، بیقراری، تنگی نفس، تپش قلب، درد عضلانی، تعریق، و بیخوابی را احساس می کنند. مبتلایان، اغلب، به اختلال اضطرابیِ دیگری نیز دچار هستند. برای مثال، بسیاری از آنان، به اختلال اضطرابِ اجتماعی نیز مبتلا هستند و نگران اند که مبادا دیگران، آنان را مضطرب ببینند. اگر اختلال اضطراب فراگیر درمان نشود، اغلب، به افسردگی منتهی می شود.
علل اختلال اضطراب فراگیر چیست؟
در شکل گیری اختلال اضطراب فراگیر، ممکن است عوامل بسیاری نقش داشته باشد. ۳۰ الی ۵۰ درصدِ آن، ممکن است ژنتیکی باشد. اما تجارب دوران کودکی (مانند از دست دادن والدین، احساس نیاز به آرام کردن یا محافظت از والدین، جدایی/ طلاق والدین، محافظتِ بیش از حد والدین، و بیانات والدین در این باره که جهان، جای خطرناکی است)، استرس های اخیر در زندگی، انتظارات غیر واقع بینانه از خود و دیگران، تعارضات بین فردی، مصرف الکل یا کافئین، مهارتهای مقابله ایِ ضعیف و عوامل دیگر، در بروز اضطراب نقش دارند. نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که شدت اضطراب در جمعیت عمومی، در ۵۰ سال گذشته، افزایش یافته است. شاید به دلیل کاهش ارتباطاتِ اجتماعی، انتظارات دور از واقعیت در این باره که زندگی باید چه گونه باشد، تمرکزِ بیش از حد بر خبرهای بدی که از رسانه های جمعی پخش می شود، و سایر عواملِ اجتماعی و فرهنگی.
چگونه تفکر بر اختلال اضطراب فراگیر اثر می گذارد؟
افراد مضطرب، به سیلی از افکارِ غیر منطقی که بر شدت اضطراب شان می افزاید، مبتلا هستند. «دیگران می توانند ببینند که من مضطرب ام. آنها نظر خوبی دربارۀ من ندارند. من تنها کسی هستم که چنین مشکلی دارم. مخالفت کردن را نمی توانم تحمل کنم. اگیر، سیل بی انتهایی از نگرانی ها خطور می کند که با «چه می شود اگر یا: اگر …، چی؟» شروع می شود.
وسواس فکری و عملی چیست؟
وسواس، دارای دو مؤلفه وسواس فکری و وسواس عملی است.
وسواس فکری عبارت است از افکار، تصاویر ذهنی تکرار شونده مزاحم که باعث ایجاد اضطراب و ناراحتی در فرد میشوند.
وسواس عملی عبارت است از رفتارهای آشکار بیرونی یا افکاری که تکراری هستند، و فرد احساس میکند برای کاهش اضطراب و ناراحتی ناشی از وسواسهای فکریاش مجبور به تکرار آنها است.
افرادی که وسواس فکری و عملی دارند معمولاً برای کاهش ناراحتی و اضطرابی که هرلحظه تجربه میکنند، ترجیح میدهند از بسیاری فعالیتها، محلها، افراد، یا حتی افکار اجتناب کنند. اما به مرور زمان حتی اجتناب نیز نمیتوانند جلوی اضطراب و ناراحتی فرد را بگیرند.
وسواس فکری و عملی نمودهای مختلفی دارد. در برخی افراد وسواس فکری و عملی به شکل نگرانی در مورد آلودگی و شستشوی مکرر یا طولانی نمایان میشود، برخی دیگر از افراد مبتلا به وسواس فکری و عملی نگرانند که آسیبی به خود یا دیگران وارد کنند و بنابراین به وارسی مکرر درها، اجاقگاز، و نظایر آن میپردازند.
گاهی اوقات وسواس فکری و عملی به صورت نگرانی در مورد درست انجام ندادن کارها و در نتیجه کندی فراوان در انجام امور نمایان میشود و البته این اختلال میتواند به صورتهای متعدد دیگری نیز ظاهر گردد. اگر چه معمولاً وسواس فکری و وسواس عملی با هم ظاهر میشوند، ولی این احتمال وجود دارد که فرد تنها از یکی از آنها رنج ببرد. وقتی فرد حداقل یک ساعت در روز وقت خود را صرف پرداختن به وسواسهایش کند و این افکار یا رفتارها مشکلات جدی در زندگی و کار فرد به وجود آورند، اختلال وسواس فکری یا عملی دارد.
پیام بگذارید
(۰ دیدگاه)